فرشته کوچولوی من کندی

بدون تو

چند هفته پیش رفتیم باغ خاله ام من هم ناخون هاتو گرفتم موهاتو مرتب کردم برات لاک زدم و برات ادکلن هم زدم و خلاصه خیلی ناز شدی گرچه  هستی ولی موقع رفتن مامانم   یک وسیله دستم داد و من هم از تو کندی عزیزم یادم رفت  و وقتی رسیدم پایین یادم افتاد که کندی رو نیاوردم تا خواستم برم بالا مامانم گفت نمیخواد بری بالا من هم نرفتم و نشستم توی ماشین وقتی رسیدیم من برای تو گریه کردم  و هر کی می پرسید چرا گریه میکنی  من بیش تر گریه میکردم وقتی برگشتیم  خونه من تو رو بغل کردم و خوش حال شدم  خلاصه روز سختی بود!!!                &nb...
13 مرداد 1390